منابعی که درحال حاضر درزمینه ساختار اجتماعی وسیاسی ایل بختیاری مورد استفاده پژوهندگان قراردارند هیچکدام ازآنها تاکنون پاسخ مثبت و بی عیب ونقصی به نیاز پژوهشگران نداده اند وضمنا" دربین هیچکدام ازاین منابع نیزتوافق منطقی وهمگونی درمورداین ساختار وجودندارد.دلیل آن نیز روشن است، منطقه وسیع است وتحقیق درباره درستی بی کم وکاست ساخت ایل نیاز به سالها وقت واعتباردارد.مستندترین منبعی که دراین باره برای نخستین بار بدست پژوهشگران رسید،"تاریخ بختیاری" نوشته سرداراسعدبختیاری بود.
مرحوم سردرااسعد درپیرامون خودخبرگان وپیران جهان دیده ای داشت که می توانست اطلاعات لازم رازمحفوظات وخاطرات آن ها کسب کندواحیانا" هیئت هایی رانیز باصرف هزینه ههای زیادی مامور انجام آن درتمام طوایف ایل بختیاری نماید. بااین وجود این بازهم می بینیم که درجدولی که تنظیم کرده اشتباهات زیادی روی داده وحتی موفق به ذکرشعبات کوچکترایل ازجمله تش وکربو نشده است .سایر محققان ازاین منبع استفاده کرده اند،ازجمله محمدعلی امام شوشتری دزرتاریخ خوزستان راهی رارفته که مرحوم سرداراسعد پیش ازاو پیموده است. تخطئه نکنیم کاراین بزرگان راکه حدخویش وزمانی که درآن جاری بوده اند کارهای بسیار شگفتی انجام داده اند.بعدها نیزچند کتاب دراین زمینه منتشر شد که حتی ازکارآن بزرگان هم نارساترمی نمود.نگارنده که بیشترواژه ها ومثل های کار می کردم درصدد برآمدم که جدولی نسبتا" رساتروگویاترتهیه نمایم.لذابامدد دوست وهمکارم هادی پرورنده که مدیر کل فرهنگ وهنرخوزستان بودوهمه گونه یاری ومساعدت رادراین زیمنه بعمل می اورد،به بختیاری رفتم واین کارمهم را طایفه یه طایفه انجام دادم واگرنارسایی هایی نیزبچشم می خورد شاید به این دلیل باشد که همه اطلاعات کسب شده ازقول سالخوردگان منطقه بوده است که طبعا" نمی تواند حرف آخرین راستین باشد.
درمورد شیوه ارائه ساختار اجتماعی وسیاسی ایل، طبقه بندی های مختلفی توسط محققین بوجودآمده است .دراین کتاب نیزبااستفاده ازتجربیات کلیه پژوهشگران ونیزباتکیه به اطلاعاتی که ازمحل داردم ساختارموجودراکه با ساختارواقعی ایل مطابقت دارد،ارائه می نمایم.البته مفاهیمی چون ایل،طایفه،تیره،تش،اولاد،کربو،فامیل وغیره هرکدام درهرجائی بازمعنای خودرا دارد.کما اینکه بعضی ها ایل بختیاری را "ایل" می دانند ولی خود بختیاری هرگز نمی گویند که ماازیال بختیاری هستیم بلکه فقط می گویند ما "بختیاری" هستیم.این افراد چون به سطح طایفه می رسند کلمه ایل رابکارمی برند.مثلا" یکی ازاعضای طایفه بابادی وقتی ازگروه خود نام می برد، می گوید"ایل بابادی،ایل سختی است".به همین دلیل بود که درگام نخستین به این نتیجه رسیدم که اگر ایل بختیاری رادرده ایل بشمارآوریم پس ایل دیناران که ازچندین طایفه بزرگ تشکیل شده است رابه چه نامی درجدول بیاوریم .من شخصا میل داشتم که بجای ایل بختیاری بنویسم "ایل بزرگ"وبرای مثلا" هفت لنگ بنویسم ایل کوچک.دراین زمینه با آقای اصغر کریمی که خوددرزیمنه فرهنگ عشایری کارکرده وصاحب نظر می باشند مشورت کردم،ایشان گفتند که درزیمنه مطالعات علمی درمورد ساختار اجتماعی وسیاسی ایل،می توان ازمفهوم "کنفدراسیون ایلی"برای بیان سازمان چندایل مشترک نام برد،که شاید ساختار اجتماعی وسیاسی بختیاری نیز چنین باشد،ولی استفاده ازوازژه ای چون" ایل بزرگ"چندان درذهن نمی گنجدزیرا معیاری برای بزرگی وکوچکی ایل وجودندارد.اگرنخواعیم ازمفهوم کنفدراسیون ایلی استفاده کنیم،بهتراست که بختیاری راهمان ایل بنامیم وشعبات هفت لنگ وچهارلنگ آن راشاخه ای ازآن به حساب آوریم.زیرا که دراین تقسیم،نظام سیاسی برآن حاکم نمی باشدوهیچکدام ازاین شاخه های سرپرستی مشخصی درنظام سیاسی وسرپرستی ایل ندارند.من باب مثال،ایل ، ایلخان دارد،طایفه کلانتریا توشمال دارد تیره کدخدا دارد وغیره ولی راس چهارلنگ یا هفت لنگ سرپرست مشخصی وجودندارد.به هرحال نظر ایشان راپسندیدم وجدول رابه شرحی که می اید،تهیه نمودم.البته بازهم این نمودار سازمانی نمی تواند برای همیشه ثابت باشد زیرا که سازمان ایل درهربرهه ای ازمان دچارتغییرات خاص آن زمان می گردد.
نقش بختیاری ها درجنبش مشروطه
هنگامی که ازطرف محمد علی شاه اقبال الدوله کاشانی که یکی از هواداران پابرجای اوبوده به حکمرانی اصفهان اعزام شد،به دستور وروال گذشته دست ظلم وستم بازوبدرفتاری آغازنمود وبا آقا نجفی وبرادرش حاج آقا نورالله که ازروحانیون بزرگ بودند بدرفتاری راشعار خودساخت.لذا دشمنی میانه آنان رخ داد ورنجش مردم افزوده شد.حاج آقا نورالله یکدل ویکزبان ازهواداران مشروطه بشمار می رود.دراین موقع بختیاریان که دارای سران بسیار بودند وسری پرشورداشتند وباهمه همشمی ودشمنی که دریمان خودداشتند دسته ای ازآنها همراه نصیر خان سردارجنگ دراطراف تبریز به قشون عین الدوله پیوستند وبا آزادیخواهان جنگ نمودند ودسته ای دیگرهمراه با ایمرمفخم وسردارظفردرتهران اطرافمحمد علی شاه بودند ولی حاج نجفقلی خان صمصام السلطنه که سمت ایلخانی گری راداشت درچهارمحال مانده ازشاه دوری جست ولی برادرکوچکترش بنام حاج علی قلی خان که درمیان سران بختیاری به دانش دوستی برگزیده ومردی اروپادیده ودل اگاهی بود وهوای مشروطه راداشت ازوقایع مجلس واینکه بختیاری ها به هواداری شاه درتبریز جنگ می کنند دیگر شده کوشش ها نمود ونامه ها به برادرخویش ودیگران نوشت وآنان را به هواداری از مشروطه خواند ویک نفررانی زبه چهارمحال فرستاد تا صمصام السلطنه رادیدار ومیانه اورا با سردار بهادرپسرسردار اسعد که با هم نقاری داشتند الفتی پدیدآورد تادریاوری بامشروطه خواهان اصفهان وحاج آقا نورالله آماده کارزارباشند.
دنباله این داوری راازکتاب شناخت سرزمین بختیاری نوشته نیکزاد امیر حسینی بازگو می کنم : طولی نکشید محمد علی نیرزا که به اروپا رفته بود بدون مال اندیشی وباخیالات خام وبه تصویر باطل واعتماد به نوشته چند نفر ازرجال وبزرگان تهران که به او قول داده بودند که اگر مراجعت نماید دومرتبه به سلطنت برگزیده می شود،با وعده و وعید دلت ترازی به اتفاق شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه سردارارشد داماد ناصرالیدن شاه وعده ای دیگر با یک کشتی روشی به سواحل مازندران می رشد وطبق نقشه ای که ازرطف طرفداران ومستبدین تنظیم شده بود سالارالدوله درطرف مغرب شروع به طغیان کرده با مشروطه خواهان به زدوخورد مشغول می شود،درتهران نیزاخترالدوله زن سردار ارشد مشغول فعالیت بود وبرخلاف مشروطه ودموکراسی اقداماتی می نمود ازجمله بزررگان ورفداران مستبدین درروی قرآنی تعهد نامه گرفتند که مجددا" محمد علی میرزا را به تاج وتخت برسانند.
درهمان موقع چون اوضاع عمومی تهران صورت خوشی نداشت ومستبدین هم فعالیت های زیادی کرده بودند تأکید می شود که سردار اسعد ازاروپا مراجهت کند.اونیر به طرف ایران رهسپار شده وبا جمع اوری سواران بختیاری وکمک امیر مفخم ومرتضی قلی خان صمصام وحاکم لرستان به جلوگیری سالارالدوبه که با قوای زیادی(درحدود22هزار سوار)درملایر به سواران امیر مفخم حمله کرده بود،می رود وآنها راشکست می دهد .حکومت مرکزی که درمرکزاصفهان بوددستورحرکت می دهد واردوی بختیاری خودرابه قم رسانده وبه سواران سردار ظفر ملحق می شوند.سردار جنگ نیزازطرف دیگربرای جلوگیری ازتعرض سردار ارشد که ازرطف مازندران با سواران ترکمن به طرف تهران درحرکت بودند مامورمی شود،جنگ های سختی بین آنها در12فرسخی تهران رخ داد واردوی دولتی شکست خورد ومانعی برای ورود سردارارشد به ترهان وجودنداشت واگرپیشروی خودراادامه داده بود،سرنوشت مملکت واوضاع مشروطیت تغییر کلی حاصل می کرد.امابزودی اردوی سوم بختیاری به فرماندهی یوسف خان امیرمجاهد که با شتاب زیادی خودرابه ورامین رسانیدند ومصادف با سواران ترکمن سردار ارشد شدند هم محصور گردیدند.درهمین موقع که هرآن بیم ناامیدی دامنگیر مشروطه خواهان شده بود،سردار ارشد دراثر کسالتی که به او رخ داده بود ازحمله به تهران خودداری نمود وهمین چند ساعت تا خیرا اوموجب شد که جعفر قلی خان اسعد وسردار محتشم وپیرم خان ازتهران با سپاهی که شاید درحدود پانصدنفر بیشترنبود به سپاهیان سردارارشد درورامین حمله ناگهانی کرده وجنگ خونینی آغاز کردند که درآن سردار ارشد مجروح گردید.
ازطرف دیگر سارالدوله که دارای سی هزار نفرسواربود مدتی درعراق معطل شد.سواران بختیاری به ریاست خسروخان سردارظفر وسردارمحتشم،سردار جنگ،موسی خان بهارلو،سلطان علی خان شهاب السلطنه وفتح علی خان ومهدی قلی خان سالارمسعود وناصر قلی خان منظم الملک هم به شببب بی پولی ونرسیدن جیره دراصفهان بودند که به دستور تلگرافی به طرف ساوه حرکت نمودند.